راستي ديروز با داداشم توي خيابون جلوي يه ماشينه تي كاف كشيديم ...مريش ،افشين جاتون خالي بوووووود بعد همين طور تعدادمون زياد شد بعد يكهو كل خانواده نزديك بود برن زير كاميوووووناينم مامان بزرگم وقتي ما را ديد ه